اعتماد_به خدا

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل

    گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید

    که بسیار شادمان و خوشحال است .به او گفت چه طور در چنین

    وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام

    اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار

    می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی

    که به او اعتماد دارم؟

    آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.


    پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام خمینی (ره)...
    ما را در سایت پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام خمینی (ره) دنبال می کنید

    برچسب : اعتمادبه,خدا, نویسنده : 7shamimejamee بازدید : 142 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:17